شهدای ما با لبیک گویی از حسین زمانه شان _ امام روح الله، از تمامی تعلقاتشان گذشتند تا بر مقدمه ی انقلاب جهانی منجی عالم بشریت حضرت مهدی ارواحنا فدا سهیم باشند، که حال یک عده در جامعه افکار ناسیونالیستی صرفا دفاع از وطن را جا می اندازند و تحریف نابخشودنی دفاع از اسلام و امر عظیم جهاد را سعی دارند بر باده ی فراموشی بسپارند، زهی خیال باطل که تا زینب ها در این سرزمین عشق هستند، ماجرای دلدادگی عباس ها به حسین علیه السلام را نمی توان تحریف کرد...
دلنوشته ی زیر، دلنوشته ی دختر عموی شهیدم هست که یکسال بیش نداشتند از نعمت پدر محروم شدند برای دفاع از کیان اسلامی، به مناسبت میلاد حضرت امیر علیه السلام نوشتند ...
به نام خدای بزرگ وبه نام خون پاک مردان مرد از خود گذشته وبه نام همت مردان سترگی که وجود خود را به تمام در قبال عزت وشرف و آزادگی وعدالت تقدیم معبود نمودند. سلام سلامی به گرمی روشنایی روز و تاریک ستیزی مهتاب دشت عباس به پدرم، پدر بی غسل و کفنم .پدر جان آگاه که پیر فرزانه ما صلا در داد که روز همت عیان ساختن غیرت وبه کف نهادن جان است به شائبه وبی ریا زلال تر از آب روان وپاک باخته تر از برگ پاییزبی غلطان از تعلقات وارهیده وعاشقانه شهادت طلبیدی. باز هم سلام سلام ای سایبان سفر کرده ام، در آستانه میلاد باسعادت اولین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امیرالمومنین علی «ع» و روز پدر دلنوشته ای را تقدیم تو می کنم، پدر روزت مبارک، ای مونس شب های تارم در وادی بی کسی می دانی چقدر دوست دارم سیمای قدسی ات راببینم.پدر !می دانم که هر روز در حالی که کنار شبنم نشسته ای واز آب زلال آن وضو می گیری مرا می بینی که با خیال تو سحر خیز ترینم…
هر شامگاه بر پلکان نسیم سنگی حیاط می نشینم وبه ستاره ها زل می زنم وبه ماه شاید تو را در قاب نقره فامش ببینم ،اما افسوس که نمی توانم ،ای چشمه جوشان با من حرف بزن با من که شکسته تر از واژه های شکسته ام.با من حرف بزن ای صداقت بی انتها.تونیز از تبار همان اباذرهایی هستی که شبنم نوشید ه ای وعشق را در میان برگ های سبز جست وجو کرده ای،پدرم مهربانم وقتی تنهایی مادرم رامی بینم بیشتر دلتنگ می شوم دلتنگ از اینکه پدری نیست که برایش درد دل کنم وتنها نشان تو بابای خوبم قاب عکسی است که پیشانی بندت را آذین داردوتنها مونس شبهای دلتنگیم قاب بعد از دل شکسته مادر قاب عکس توست.دوست دارم با من حرف بزنی برای یکبار هم که شده ،دوست دارم برای یکبار هم که شده دست در دست تو گذارم وگرمی دستان پر مهرترا احساس کنم.برای یک بار هم که شده پشت سر تو بایستم ودر پرتو مهربانیت نماز را ادا کنم.برای یک دفعه که شده لبخند زیبایت رادر صورت معصومت ببینم.اینها همه رویایی بیش نیست اما من ناراحت نیستم بلکه خیلی هم خوشحالم،خوشحال تر از آن کسی فکرش را بکند چرا که می دانم پدرم سرباز خمینی بت شکن بودوبه بهای خون پدر من وامثال پدر من است که امروز همه مردم در آرامش به سر می برند.البته نه اینکه فکر بکنی اینها را نادیده می گیرم ….نه ….!اصلا اگر اینها را نادیده بگیرم چین هایی را که بعد از پرواز تو بر پیشانی مادر بزرگ افتاد وهر سال که از شهادتت می گذرد یک چین به این چروک ها اضافه می شود که نمی توانم فراموش کنم. بغض های شکسته در گلوی مادر گریه های پنهانی اش راکه نمی توانم نادیده بگیرم
راستی بابا هیچ می دانی که ایران ما ،همان ایرانی که زمانی نه چندان دور مهد سلمان ها وابوذر ها بود،همان ایرانی که به دست روح اله از بت ها پاک شده بود ،در حال تبدیل شدن به بتکده ای در کوفه است.البته می دانم که خودت از همه چیز آگاهی ،اما خوب …می خواستم بدانی که من نیز آگاهم وسرباز ولایتم واین را گفتم تا بدانی اگر چه همه جا کوفه شود اما من وهزاران کس دیگر مثل من که قدر خون شهیدان را می داننددر صف کوفیان پیمان شکن زمانه قرار نمی گیرند.همیشه ودر همه جا سربازان گوش به فرمان مقام ولایت هستیم،چرا که هر کس مرید ولایت باشد ونمره عشقش را۲۰شود،مانند تو از شراب عشق می نوشد. پس من وما نیز ادامه دهنده راه تو هستیم تا اگر توفیق شهادت داشتیم از خوان خداوندبهره مند گردیم.پدر خوبم حرف برای گفتن زیاد است ومجال صحبت نیست پس تا شب دیگر که باز به آرزوی دیدن تو به خواب روم…
پ ن : تعجیل در فرج یوسف زهرا (عج) حذف حداقل یک گناه و خودسازی + جامعه سازی و صلوات.
سلامتی و طول عمر امام خامنه‌ای صلوات.
پ ن 2: تصویر بالا از عموی شهیدم، شهید پاسدار یوسف. ک هست... شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
بسیار تمنای دعا
