بسم رب الشهدا
متولد۱۳۳۶ بود از آن مردهای باخدا وبی ادعا. به نماز اول وقت همت میگماردند ، مقید به احکام بود هم خود رعایت میکرد هم دیگران را تشویق ! علی الخصوص روی خمس دادن خیلی تاکید داشتند .
درهر شرایط خدمت به پدر و مادر را فراموش نمی کرد ؛
درعملیات فتح المبین بود که ازناحیه کتف مجروح شده بودند که دیگر دست راستشان ناتوان مانده بود ، ولی بااین حال زمانی که از محل کار برمیگشتند باز هم کمک حال پدر بودند.
یک روز که از محل کار برگشته بود ؛
مادر : دلم هوای مشهدالرضا کرده ، دلم میخواهد پابوس آقاامام رضا (ع) باشم.
پسر : همان روز مرخصی گرفت وگفتند مادر آماده شو امشب راهی مشهد الرضاییم.
درهفتمین شب پاییز سال یک هزار وسیصد وشصت و شش در بوکان بعد از جلسه ای که با همرزمانشان داشتند درسنگر خوابیده بودند که یک عده نامرد با نارنجک پیکر های مردان خدا را آتش زدند. آری اینگونه بود که همچون مولایش ابی عبدالله (ع) سر دادند درراه دین و امامشان ...
درمعبـد عشـق جان فـدا بایـد کرد
یعنـی به حسیـــن اقتـدا بایـد کرد
بـی سـر به لقــای یــار بایـد رفتن
دینی است که اینگونه ادا باید کرد
عموی پاسدارم یوسف جان بیست وهشتمین سال عروج عاشقانه تان گرامی
پ ن 1 : به نازم به بصیرت مادرشان زمانی که خبر شهادت فرزندش را آوردن دستی به عکس امام راحل کشیدن وگفتن فدای خمینی ...
پ ن 2 : شادی ارواح طیبه امام راحل و شهدا من جمله عموی شهیدم فاتحه + صلوات.
پ ن 3 : خائنین الحرمین ،خیانتشان هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد ! مرگ بر آل سقوط ( آل سعود لعنه الله ) .